پر زحمت

/porzahmat/

معنی انگلیسی:
labored, laborious, onerous, painful, sweaty, laborious, difficult, demanding, thorny, toilsome, troublesome, vexatious

لغت نامه دهخدا

پرزحمت. [ پ ُ زَ م َ ] ( ص مرکب ) پرانبوهی. و در تداول فارسی پررنج. پرمشقت. که رنج و مشقت بسیار دارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پر انبوهی . ۲- که رنج و زحمت فراوان دارد پر رنج پر مشقت پر دردسر.

فرهنگ عمید

۱. پرانبوهی.
۲. پررنج، پرمشقت.

واژه نامه بختیاریکا

لُشت دار

مترادف ها

difficult (صفت)
غامض، ژرف، سخت، دشوار، پر زحمت، سخت گیر، پر دردسر، مشکل، صعب، معضل، گرفتگیر، پراشکال

laborious (صفت)
ساعی، پر کار، سخت، دشوار، پر زحمت، زحمت کش

heavy (صفت)
سخت، ابستن، بار دار، پر زحمت، فربه، تیره، کند، قوی، سنگین، ابری، زیاد، گران، توپر، وزین، دل سنگین، سنگین جثه

arduous (صفت)
سخت، دشوار، پر زحمت، صعب الصعود

grinding (صفت)
پر زحمت

toilsome (صفت)
پر زحمت

effortful (صفت)
پر زحمت

ponderous (صفت)
پر زحمت، سنگین، وزین، خیلی سنگین

troublous (صفت)
مزاحم، پر زحمت، پر دردسر، رنجه اور

فارسی به عربی

صعب
مرهق , مزعج

پیشنهاد کاربران

بپرس