پر خوردن


معنی انگلیسی:
to eat too much

مترادف ها

gorge (فعل)
بلعیدن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، زیاد تپاندن، پر خوری کردن

glut (فعل)
سیر کردن، پر کردن، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن

surfeit (فعل)
پر خوردن

overeat (فعل)
پر خوردن

gormandize (فعل)
پر خوردن، از روی حرص و ولع خوردن

فارسی به عربی

تخمة , وادی

پیشنهاد کاربران

پر خوردن ؛ بسیار خوردن :
اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خواب
شبی ز معده خالی شبی ز پر خوردن.
سعدی ( گلستان ) .
زیاده خواری