پر باد و دم ؛ پر از فریب و خدعه :
مکن بی گنه بر تن من ستم
که گیتی سپنج است و پر باد و دم.
فردوسی.
- || پر لاف و افتخار :
یکی نامه بنوشت پر باد و دم
سخن گفت هر گونه از بیش و کم.
فردوسی.
مکن بی گنه بر تن من ستم
که گیتی سپنج است و پر باد و دم.
فردوسی.
- || پر لاف و افتخار :
یکی نامه بنوشت پر باد و دم
سخن گفت هر گونه از بیش و کم.
فردوسی.