پر از درد

پیشنهاد کاربران

پر از درد ؛ با درد بسیار. اندوهگین. پرغم. با غم و اندوه فراوان :
همه شهر ایران به ماتم شدند
پر از درد نزدیک رستم شدند.
فردوسی.
پر از درد ایران پر ازداغ شاه
که با سوک ایرج نتابید ماه.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
برفتند گردان بسیارهوش
پر از درد با ناله و با خروش.
فردوسی.
که پیغامی از قیصر آمد به شاه
پر از درد و پوزش کنان از گناه.
فردوسی.