پذیرفته

/pazirofte/

مترادف پذیرفته: تصویب، متعهد، مستجاب، مقبول، وارد

متضاد پذیرفته: مردود

معنی انگلیسی:
orthodox, accepted, received, standard, unquestioned

لغت نامه دهخدا

پذیرفته. [ پ َ رُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) مقبول. مبرور. پذرفته. قبول کرده : حج پذیرفته ، حج مَبروُر. پذیرفته باد حج تو،برّاﷲ حَجَک. || متعهّد. پذیرفته . || متعهّد. آنچه برعهده گرفته باشند. آنچه تقبّل کرده باشند :
چنین هم پذیرفته او را سپار
تو بیداردل باش و به روزگار.
فردوسی.
|| حال . ( دانشنامه علائی ). مقابل پذیرا، محل. || مستجاب ( دعا ).
- پذیرفته بودن ؛ تقبّل کرده بودن. بعهده گرفته بودن. برعهده گرفتن : چون زن حسن بن علی [ علیهماالسلام ] بیامد که حسن را زهر داده بود معاویه آنچه پذیرفته بود بدادش و در سِرّ بفرمود تا وی را بکشتند. ( مجمل التواریخ ). بسیار هدیه و سلاح از آن ِ غوریان که پذیرفته بودند تا قصد ایشان کرده نیاید پیش آوردند. ( تاریخ بیهقی ).
- پذیرفته شدن ( دعا، نیایش ) ؛ مستجاب شدن آن. درگیرشدن آن :
چو با داور آن رازها گفته شد
نیایش همانگه پذیرفته شد.
فردوسی.
- || قبول شدن. تصویب شدن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- قبول کرده مقبول پذرفته. ۲- آنچه بر عهده گرفته باشند آنچه تقبل کرده باشند . ۳- مستجاب ( دعا ). ۴- صورت مقابل پذیرا هیولی : ( و هر پذیرایی که بپذیرفته ای هستی وی تمام شود آن پذیرا را هیولی خوانند... و آن پذیرفته را که اندروی بود صورت خوانند . ) ( دانشنام. علائی . الهی ) یا پذیرفته بودن . بر عهده گفتن .

فرهنگ معین

(پَ رُ تِ یا تَ ) (اِمف . ) ۱ - قبول کرده ، مقبول . ۲ - آن چه بر عهده گرفته باشند. ۳ - (عا. ) مستجاب . ۴ - صورت (فلسفه ).

فرهنگ عمید

۱. قبول شده.
۲. باریافته.

جدول کلمات

قبول

مترادف ها

accepted (صفت)
مقبول، پذیرفته

avowed (صفت)
پذیرفته، اعتراف شده

فارسی به عربی

مقبول

پیشنهاد کاربران

پذیرفته ( انگلیسی: Accepted ) فیلمی در ژانر کمدی است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
• جاستین لانگ
• جونا هیل
• بلیک لایولی
• لویس بلک
• کلمبوس شورت
• ماریا ثیر
پذیرفته
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پذیرفته_(فیلم)
استقبال ، قبول شده
مقبل. [ م ُ ب َ ] ( ع ص )
برآورده
مستجاب

بپرس