پذیرفتنی

/paziroftani/

مترادف پذیرفتنی: باورکردنی، پسندیده، قابل قبول، مطلوب، مقبول، موردپسند

متضاد پذیرفتنی: غیرقابل قبول، نپذیرفتنی

معنی انگلیسی:
acceptable, admissible, all right, allowable, legitimate, passably, receivable, tenable, tolerable, valid

لغت نامه دهخدا

پذیرفتنی. [ پ َ رُ ت َ ] ( ص لیاقت ) درخور پذیرفتن. قبول کردنی. قابل قبول. || در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- در خور پذیرفتن قبول کردنی پذرفتنی . ۲- باور کردنی قابل قبول . ۳- سندی که قابل قبول باشد .

فرهنگستان زبان و ادب

{acceptable} [زبان شناسی] ویژگی گفته ای که ازنظر گویشور زبان قابل قبول است و عملاً به کار می رود

مترادف ها

acceptable (صفت)
قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، پسندیده، پذیرا، خوشایند، خوب

admissible (صفت)
قابل قبول، پذیرفتنی، مجاز، روا، قابل تصدیق

plausible (صفت)
پذیرفتنی، باور کردنی، محتمل، قابل استماع

receivable (صفت)
قابل قبول، پذیرفتنی، قابل وصول، دریافت کردنی، بروات وصولی

فارسی به عربی

معقول , مقبول

پیشنهاد کاربران

بپرس