پذیرا

/pazirA/

مترادف پذیرا: پذیرنده، قابل، متقبل، استقبال، پیشواز، فرمانبردار، محل، منفعل، ماده، هیولی

متضاد پذیرا: صورت، فاعل، کنا

معنی انگلیسی:
receptor, accepting, acceptor, [n.] acceptor, amenable, passive, open, receptionist, receptive, resigned, responsive, susceptible, taker, well-disposed

لغت نامه دهخدا

پذیرا. [ پ َ ] ( نف ) صفت دائمی از پذیرفتن. قابل. قبول کننده. پذیرنده :
شه نامور نام او فیلفوس
پذیرای فرمان او روم و روس.
فردوسی.
آن گوهر زنده ست و پذیرای علوم است
زو زنده و گوینده شده ست این تن مردار.
ناصرخسرو.
عقل جز وی عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و محتاج نیست.
مولوی.
|| محل . ( دانشنامه علائی ). مقابل پذیرفته. || روان شونده. || پیش رونده. || سخن شنونده. || فرمانبردار. || هیولی که در برابر صورت است. || مقبول. قبول کرده شده. || پیشواز. استقبال. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پذیرنده قبول کننده قابل . ۲- فرمانبردار سخن شنونده . ۳- روان شونده . ۴- پیش رونده ۵- ( اسم ) پیشواز استقبال ۶- هیولی ماده مقابل صورت . ۷- محل قابل منفعل مقابل فاعل کنا . ۸- ( صفت ) کسی که پرداخت سندی را قبول میکند .

فرهنگ معین

(پَ ) (ص فا. ) ۱ - پذیرنده . ۲ - فرمانبردار. ۳ - روان شونده . ۴ - پیشواز کننده .

فرهنگ عمید

۱. پذیرنده، قبول کننده.
۲. پیشوازکننده.
* پذیرا شدن: (مصدر متعدی ) به پیشواز کسی رفتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{patient} [زبان شناسی] نقش معنایی موضوعی (argument ) که متأثر از رخداد فعل است متـ . کنش پذیر

مترادف ها

acceptable (صفت)
قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، پسندیده، پذیرا، خوشایند، خوب

receptive (صفت)
پذیرا، شنوا، حاضر به قبول

amendable (صفت)
پذیرا، قابل اصلاح، اصلاح پذیر

فارسی به عربی

قابل للتعدیل , مقبول

پیشنهاد کاربران

پذیرا/ پذیره: این دو واژه را نباید با هم اشتباه کرد. پذیرا، به معنی "پذیرنده، قبول کننده" صفت است اما پذیره اسم است و پذیره کسی شدن یا پذیره ی کسی رفتن و یا پذیره ی کسی آمدن یا پذیره ی کسی فرستادن یعنی" به استقبال کسی رفتن یا آمدن یا فرستادن ( خواه به قصد ابراز دوستی یا دشمنی )
...
[مشاهده متن کامل]

" چون حسنک میان شارستان رسید میکائیل پذیره ی وی آمد"بیهقی ۲۳۲
این ترکیبات در اصل با حرف اضافه ی" به "استعمال می شده، یعنی به پذیره ی کسی شدن ( یا رفتن، آمدن، فرستادن ) بوده، اما بر اثر کثرت استعمال حرف اضافه ی" به" حذف شده است .
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹٠.

بپرس