پذرفتگاری

لغت نامه دهخدا

پذرفتگاری. [ پ ِ رُ] ( حامص مرکب ) قبول. پذرفتاری : از زبان عبدالملک بن نوح پذرفتگاریها کردند و بوفور رعایت و مزید عنایت موعود گردانیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
|| در بیت ذیل این کلمه آمده و چنین مینماید که بمعنی دعا و آفرین و درود یا اعتذار ومعذرت باشد :
درودت باد شهرو از شهنشاه
ز داماد نکوبخت نکوخواه
درودت با بسی پذرفتگاری
بشاهی و مهی و کامگاری.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ص 46 ).

فرهنگ فارسی

۱- قبول پذرفتاری ۲- فرمانبرداری اطاعت . ۳- اقرار اعتراف . ۴- آفرین درود دعا اعتذار معذرت .

فرهنگ عمید

۱. قبول، پذیرش.
۲. تعهد، ضمان.

پیشنهاد کاربران

بپرس