پدندر. [ پ ِ دَ دَ ] ( اِ مرکب ) پدراندر. ناپدری. شوهر مادر. شوی مادر. پدر سببی. خسر. پدراندر. شوهر ننه : از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی مادر از کینه بر او مانند مادندر شود.
لبیبی ( از صحاح الفرس ).
این کلمه را برخی پَدَنْدَر و بعضی پَدْنَدَر نیز آورده اند. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) پدر سببی شوهر مادر پدر اندر ناپدری شوهر مادر
فرهنگ عمید
= پدراندر: از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی / مادر از کینه بر او مانند مادندر شود (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۱ ).