پدماوتی

لغت نامه دهخدا

پدماوتی. [ ] ( اِخ ) نام دختر راجه سراندیب و آن دختر را راجه چتور بگریزانیده بود و در 703 هَ. ق. آنگاه که سلطان علاءالدین چتور را تسخیر کرد این دختر را خلاصی داد. دختر مذکور صاحب حسن بیعدیل بوده است و حکایت او را بعض شعرای ایران به نظم و بعضی ادبا به نثر درآورده اند منجمله حسین غزنوی را قصه ای است منظوم بنام قصه پدماوتی و نیز رساله ای بنام تحفةالقلوب به نثر باشد و میرضیاءالدین عبرت و غلامعلی عشرت نیز این قصه رابه نظم بزبان اردو ترجمه کرده اند. ( قاموس الاعلام ).

پیشنهاد کاربران