پدم

لغت نامه دهخدا

پدم. [ ]( اِخ ) قریه ای است در کمتر از یک فرسنگی مشرق قیر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاروان کش

پیشنهاد کاربران

پِدُم:pedom. درگویش گوغر از اصطلاحات آبیاری است به جایی از جوی آب که به دلیل ناهمسطحی با بقیه قسمت های جو مقدار زیادی آب را در خود نگه می دارد پدم آب گفته می شود
در گویش روستاهای اطراف شیراز
حوض آب
ناله کننده مهربان