پدر بزرگ
/pedarbozorg/
مترادف پدر بزرگ: جد، نیا
متضاد پدر بزرگ: جده، مادربزرگ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. پدرِ مادر.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
جد، پیشرو، نمونه، پدر بزرگ
جد، پدر بزرگ، پیر مرد
نیا، پدر بزرگ، پیر مرد
نیا، بابا، پدر بزرگ
جد، پدر بزرگ، پیر مرد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پدر بزرگ =گرند فادر Grand father
دادا
پدر بزرگ به زبان سنگسری
مِس بابا mes baba
مِس بابا mes baba
هزارگی افغانستان ' بکله ' باکول
مام:مادر
دَد:پدر
سیستر:خواهر
بِرادِر:برادر
گرندپا:پدربزرگ
گرندما:مادر بزرگ
دَد:پدر
سیستر:خواهر
بِرادِر:برادر
گرندپا:پدربزرگ
گرندما:مادر بزرگ
جـد . پدربزرگ
پدر بزرگ
مادر بزرگ
مادر بزرگ
آقا بزرگ
پدربزرگ :
Grand pa
جد، نیا
با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند:
بَ بَ، بابا= پدر
مَ مَ، ماما=مادر
دَ دَ=خواهر
گَ گَ =برادر
پَ پَ=پدربزرگ
نَ نَ=مادر بزرگ
زمانی که بچه بزرگ می شود خانواده خود را اینگونه صدا میزند:
... [مشاهده متن کامل]
بو ( بُُ ) ، بواَ، بَوَ=پدر
دا، دی، دایه، دالکه=مادر
دَده، دَدی=خواهر
گَ گه، گَ یه، گَ گو، گَ وو= برادر
پاپا، باوا=پدربزرگ
نَنه=مادربزرگ
زمانی که بخواهد بستگی خود با خانواده را بگوید:
پدر
مادر
خواهر
برادر
پاپا
ننه، داگَپ ( گَپ به مَنای بزرگ )
در گویش مردم شهرستان زرند 'باشو ،
می باشد
می باشد
نیا
خان بابا خان=بزرگ بابا=پدر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)