پدروار با درد جنگ آورد
جهان بر جهانجوی تنگ آورد.
فردوسی.
پدروارش از مادر اندر پذیروزین گاو نغزش بپرور بشیر.
فردوسی.
ترا بود باید نگهبان اوی پدروار لرزنده بر جان اوی.
فردوسی.
سه سالش پدروار از آن گاو شیرهمی داد هشیار زنهار گیر.
فردوسی.
والا پسر صاحب عادل که پدروارشد بر هنر و ملک هنرمندی والی.
سوزنی.