پخش شدن


معنی انگلیسی:
dissipate, effuse, permeate, pervade, spread, travel, ramble

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پراکنده شدن پاشیده شدن . ۲- تقسیم شدن توزیع گشتن .

واژه نامه بختیاریکا

پرگهِستِن؛ پیشکِهِستِن؛ شِر کشیدِن؛ وا پنگهرستِن؛ پنگهرستن

مترادف ها

propagate (فعل)
زیاد کردن، انتشار دادن، منتشر کردن، پروردن، پخش کردن، تکثیر کردن، قلمه زدن، رواج دادن، گستردن، پخش شدن

run (فعل)
اداره کردن، نشان دادن، ادامه دادن، راندن، جاری شدن، دویدن، پیمودن، دایر بودن، پخش شدن، دوام یافتن، پوییدن

pervade (فعل)
نفوذ کردن، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، بداخل راه یافتن

پیشنهاد کاربران

گوشاگوش افتادن ( بیهقی ) = شایع شدن . منتشر گشتن خبر
و جمله لشکر با سلاح و تعبیه و مشعلهای بسیار افروخته روان گردید تا وقت نماز بامداد هفت فرسنگ برانده بودند و خیمه و خرگاه و سراپرده بزرگ زده او را از پیل فرو گرفتند و خبر مرگ گوشاگوش افتاد و احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم لشکر را بخواندند و گفتند شما بشستن و تابوت ساختن مشغول شوید
...
[مشاهده متن کامل]

ابوالفضل بیهقی � تاریخ بیهقی � مجلد هفتم � بخش ۲۹ - نامهٔ امیرک

smear
پخش شدن ( رنگ و خون و . . . )

بپرس