پج

لغت نامه دهخدا

پج. [ پ َ ] ( اِ ) پژ. گریوه کوه. ( رشیدی ). کوه. جبل. ( رشیدی ) ( جهانگیری ). رجوع به پژ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گریو. کوه جبل کوه پژ .

گویش مازنی

/paj/ آماده کردن زمین - نوعی جوانه ۳کلوخ شالی زار & صدای خفیف & پیچ پیجاندن – چلاندن - دشوار

پیشنهاد کاربران

پَج، در گویش راوری و کرمانی به معنی لِه شده . پرس شده

بپرس