پایین اوردن


معنی انگلیسی:
down, lower, reduce

فرهنگ فارسی

( پایین آوردن ) ( مصدر ) فرود آوردن بزیر آوردن هبوط دادن هابط کردن .

مترادف ها

bate (فعل)
تخفیف دادن، خرد ساختن، کم کردن، دلیل و برهان اوردن، نگهداشتن، پایین اوردن، بال زدن بطرف پایین، خیساندن

shut (فعل)
بستن، مسدود کردن، پایین اوردن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، برهم نهادن، جوش دادن

lower (فعل)
خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از، اخم کردن

pull down (فعل)
تخفیف دادن، کاستن، پایین اوردن، خراب کردن، دریافت کردن

disrate (فعل)
پست کردن، پایین اوردن، تقلیل رتبه دادن

فارسی به عربی

اغلق , اوطا

پیشنهاد کاربران

( فرودآوردن ) فرودآوردن. [ ف ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) پایین آمدن. بزیر آوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) . مقابل برآوردن :
تیر تو از کلات فرودآورد هزبر
تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را.
دقیقی.
ز تختی که هستی فرودآرمت
...
[مشاهده متن کامل]

از این پس به کس نیز نشمارمت.
فردوسی.
تو گفتی کز ستیغ کوه سیلی
فرودآرد همی احجار صدمن.
منوچهری.
به یک کمان دوتیر انداخت و دو مرغ را بدان دو تیر از هوا فرودآورد. ( نوروزنامه ) .

بپرس