پاییدن
مترادف پاییدن: حراست، مراقبت، مواظبت، دیدزدن، مراقب بودن، مواظب بودن، دوام داشتن، ماندن، توجه کردن، مترصدبودن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
توقف کردن ببودن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن، زیر نظر قرار دادن.
۳. (مصدر لازم ) [قدیمی] همیشه و جاوید بودن، پایدار ماندن.
۴. (مصدر لازم ) [قدیمی] درنگ کردن، ایستادن: چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی نگویم بر من بپای (فردوسی: ۶/۵۸۴ ).
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
پاییدن، دیدن، نگاه کردن
وانمود کردن، پاییدن، دیدن، نگاه کردن، نگریستن، چشم را بکار بردن، بنظر امدن، مراقب بودن
پاییدن، پاسداری کردن، مواظب بودن، مراقبت کردن، بر کسی نظارت کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن
پاییدن، نگهبانی کردن، نگاه داشتن، محافظت کردن، نگهداری و دفاع کردن از، پاسداری کردن، محفوظ کردن، مصون داشتن
پاییدن
پاییدن
پاییدن
پاییدن
کوتاه کردن، پاییدن، جاسوسی کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
درنگ کردن
پائیدن
از ریشه هندواروپائی پا - pā یا پائیدن و خوراک در فارسی باستان پا pā و پاوان pāvan که در واژه خشتر پاوان khashtra - pavān یا نگهبان کشور و ساتراب نیز معنی میدهد. در اوستا پائیتی pāiti و پا pā نیز ازهمین بنیاد است
... [مشاهده متن کامل]
و پیتو pitu یا غذادادن است و در سانسکریت پاتی pati و pā و پراکارا procara یا چراگاه است و در انگلیسی پاسچر pasture یا چراگاه و پنتری pantry یا جائی که غذا و نان نگهاری میشود. روی هم رفته باسداری از منابع غذائی و چراکاه ها از اصول مهم گشورداری بوده است.
از ریشه هندواروپائی پا - pā یا پائیدن و خوراک در فارسی باستان پا pā و پاوان pāvan که در واژه خشتر پاوان khashtra - pavān یا نگهبان کشور و ساتراب نیز معنی میدهد. در اوستا پائیتی pāiti و پا pā نیز ازهمین بنیاد است
... [مشاهده متن کامل]
و پیتو pitu یا غذادادن است و در سانسکریت پاتی pati و pā و پراکارا procara یا چراگاه است و در انگلیسی پاسچر pasture یا چراگاه و پنتری pantry یا جائی که غذا و نان نگهاری میشود. روی هم رفته باسداری از منابع غذائی و چراکاه ها از اصول مهم گشورداری بوده است.
نشنیدی میگن :
بِپا نیفتی یا هر چیز دیگه ای . . . . . . . . . . . . . نکته مهم ( همون بِپا هست )
خب این مصدر همینه دیگه .
بِپا نیفتی یا هر چیز دیگه ای . . . . . . . . . . . . . نکته مهم ( همون بِپا هست )
خب این مصدر همینه دیگه .
در گویش یزدی هادِر بودن است.