ازین [ طبقات چهارگانه ] هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید [ جمشید ] و بنمود راه.
فردوسی.
ببخشید رستم گناه ورافزون کرد از آن پایگاه ورا.
فردوسی.
همان چرمش آکنده بایدبکاه بدان تا نجوید کس این پایگاه.
فردوسی.
بیاراستندش یکی جایگاه چنان چون بود در خور پایگاه.
فردوسی.
چو کاوس و جمشیدباشم براه چو ایشان ز من گم شود پایگاه.
فردوسی.
هر آنکس که در سایه من پناه نیابد ازو گم شود پایگاه.
فردوسی.
چو خسرو ببیند سپاه تراهمان مردی و پایگاه ترا.
فردوسی.
بدو گفت پیران کز ایران سپاه کسی را ندانم بدین پایگاه.
فردوسی.
ورادر شبستان فرستاد شاه ز هر کس فزون شد ورا پایگاه.
فردوسی.
کجا همچنین نزد شاه آوریم شود شاه و زین پایگاه آوریم.
فردوسی.
ز یزدان سپاس و بدویم پناه که فرزند ما شد بدین پایگاه.
فردوسی.
بشد [ سیاوش ] با کمرپیش کاوس شاه بدو گفت من دارم این پایگاه
که با شاه توران بجویم نبرد
سر سروران اندر آرم بگرد.
فردوسی.
گریزان بیامد ز درگاه شاه کنون یافته است ایدر این پایگاه.
فردوسی.
مگر شاه را نزد ماه آوریم بنزدیک تو پایگاه آوریم.
فردوسی.
هر آنکس که از دفتر هندوان بخواند شود شاد و روشن روان
بپرسید قیصر که هندو ز راه
همی تا کجا برکشد پایگاه
ز دین و پرستیدن اندر چه اند
همی بت پرستند اگر خود که اند. ( کذا ).
فردوسی.
خردمند نزدیک او خوار گشت همه رسم شاهیش بیکار گشت...
سترگی گرفت او نه قهر و نه داد
بهیچ آرزو نیز پاسخ نداد
کسی را نبد نزد او پایگاه
بزودی مکافات کردی گناه.
فردوسی.
کسی کش دهد ایزد این پایگاه ازو باید آموخت آئین و راه.
فردوسی.
همه راه نیکی نمودی بشاه بیشتر بخوانید ...