پایژه
لغت نامه دهخدا
پایژه. [ ژَ / ژِ ] ( اِ ) پایزه. بزبان مغول سکه ای که مغول بحکام میدادند و آن سکه ای بود که برای امرای کلان بصورت شیر و برای وسط صورت دیگر و برای فروتر از آن صورت دیگر می ساختند. چون کسی را میفرستادند در حضور خود سکه را فراخور مرتبه او میزدند و بدو می سپردند و بعد از عزل بازپس میگرفتند تا به تلبیس بار دیگر بر کسی حکم نکنند چنانکه در حبیب السیر مسطور است. ( فرهنگ رشیدی ). و رجوع به پایزه... شود.
فرهنگ فارسی
ریسمان دامن خیمه و سراپرده که بمیخ بندند و بر زمین استوار کنند پاچه بند
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید