پایندگی کردن

لغت نامه دهخدا

پایندگی کردن. [ ی َ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نگاهداری کردن. سرپرستی و محافظت کردن قیِّم : گفت ای پیغمبر خدا آن وقت که این فرزند در شکم من بود عهدکرده ام با خدای تعالی که خدمت این خانه بیت المقدس کند و بعبادت و بندگی خداوند مشغول باشد و اکنون که او را پایندگی کند؟ آن قوم هر یکی گفتند که ما او راپایندگی کنیم. ( قصص الانبیاء ). و اندیشه کرد که من پیر شده ام و مرا فرزندی نیست که بعد از من نام نگاه دارد و مریم را پایندگی کند. ( قصص الانبیاء ). قلم آن کس که بر روی آب ایستد پایندگی کند. ( قصص الانبیاء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سرپرستی و محافظت کردن قیم نگاهداری کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس