پایدار بودن

لغت نامه دهخدا

پایدار بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مقاومت کردن :
من باری ار به هجو فتم خیزم
تو پایدار باش که تا نفتی.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

مقاومت کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس