پایانی نیست ( به لهستانی: Bez końca ) نام یک فیلم لهستانی به کارگردانی کریشتوف کیشلوفسکی است. این فیلم در سال ۱۹۸۴ ساخته شده است.
«داریوس» ( بارتسیسی ) ، کارگر جوانی است که به خاطر سازماندهی یک اعتصاب در دوره حکومت نظامیِ «ژنرال یاروزلسکی» در لهستان به دادگاه احضار می شود. «آنتونی» ( رادزیویلوویچ ) ، وکیل مصالحه ناپذیر او در جریان محاکمه به طرز مشکوکی می میرد. جانشین او، «لابرادور» ( باردینی ) ، دفاع از موکلش را به جریان مصالحه و توافق می کشاند. «داریوس» برای تبرئه شدن و پیوستن مجدد به خانواده اش، ناچار می شود فعالیت های خود را در جنبش همبستگی انکار کند و «لابرادور» با تدبیرهای عملی و زیرکانه اش، ترتیب تبرئه او می دهد. در همین حال «اولاً» ( ساپولوفسکا ) ، همسرِ «داریوس» که نومید و سرگردان است، تجربه های مختلفی را از سر می گذراند، به دیدار یک هیپنوتیست می رود، با یک توریست آشنا می شود و با او رابطه برقرار می کند، اما هیچ یک خاطره همسرش را محو نمی کنند…
فیلمی متعلق به دوره پیش از شهرت جهانی کیشلوفسکی که با فیلمی کوتاه دربارهٔ قتل ( ۱۹۸۸ ) آغاز شد. اثری غنی و قابل تأمل که حاوی دل مشغولی های تکرار دشوار آشتی با زندگی را طی می کنند ( «اولاً» مثل پیش درآمدی برای شخصیت ژولیت بینوش در رنگ آبی، ساخته خود کیشلوفسکی، ۱۹۹۳، به نظر می رسد ) و مسئله مرگ، رمز و رازش و تأثیری که بر دنیای زندگان می گذارد. یکی از تلخ ترین و سیاسی / اجتماعی داستان برجسته است، ولی کیشلوفسکی آشکارا امید چندانی به راه حل های کوتاه مدت ندارد. قهرمان او، وکیلی است مأیوس از سازوکار عدالت انسانی که مرگ را ترجیح می دهد و کیشلوفسکی با سپردن بخش هائی از فیلم به این راوی مرده، حال و هوای غریبی به فیلمش می بخشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف«داریوس» ( بارتسیسی ) ، کارگر جوانی است که به خاطر سازماندهی یک اعتصاب در دوره حکومت نظامیِ «ژنرال یاروزلسکی» در لهستان به دادگاه احضار می شود. «آنتونی» ( رادزیویلوویچ ) ، وکیل مصالحه ناپذیر او در جریان محاکمه به طرز مشکوکی می میرد. جانشین او، «لابرادور» ( باردینی ) ، دفاع از موکلش را به جریان مصالحه و توافق می کشاند. «داریوس» برای تبرئه شدن و پیوستن مجدد به خانواده اش، ناچار می شود فعالیت های خود را در جنبش همبستگی انکار کند و «لابرادور» با تدبیرهای عملی و زیرکانه اش، ترتیب تبرئه او می دهد. در همین حال «اولاً» ( ساپولوفسکا ) ، همسرِ «داریوس» که نومید و سرگردان است، تجربه های مختلفی را از سر می گذراند، به دیدار یک هیپنوتیست می رود، با یک توریست آشنا می شود و با او رابطه برقرار می کند، اما هیچ یک خاطره همسرش را محو نمی کنند…
فیلمی متعلق به دوره پیش از شهرت جهانی کیشلوفسکی که با فیلمی کوتاه دربارهٔ قتل ( ۱۹۸۸ ) آغاز شد. اثری غنی و قابل تأمل که حاوی دل مشغولی های تکرار دشوار آشتی با زندگی را طی می کنند ( «اولاً» مثل پیش درآمدی برای شخصیت ژولیت بینوش در رنگ آبی، ساخته خود کیشلوفسکی، ۱۹۹۳، به نظر می رسد ) و مسئله مرگ، رمز و رازش و تأثیری که بر دنیای زندگان می گذارد. یکی از تلخ ترین و سیاسی / اجتماعی داستان برجسته است، ولی کیشلوفسکی آشکارا امید چندانی به راه حل های کوتاه مدت ندارد. قهرمان او، وکیلی است مأیوس از سازوکار عدالت انسانی که مرگ را ترجیح می دهد و کیشلوفسکی با سپردن بخش هائی از فیلم به این راوی مرده، حال و هوای غریبی به فیلمش می بخشد.
wiki: پایانی نیست