پایان دادن
معنی انگلیسی:
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
فسخ کردن، محدود کردن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، پایان یافتن، منجر شدن، پایان دادن، منقضی کردن
پایان یافتن، پایان دادن، منتج به نتیجه شدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لای چیزی را درز گرفتن
از چیزی صحبت به میان نیاوردن؛ به چیزی پایان دادن
مثال:
اگر این موضوع برملا شود، آبروریزی به بار می آورد، همان بهتر که لایش را درز بگیریم.
از چیزی صحبت به میان نیاوردن؛ به چیزی پایان دادن
مثال:
اگر این موضوع برملا شود، آبروریزی به بار می آورد، همان بهتر که لایش را درز بگیریم.