یکی چامه گوی و دگر چنگ زن
یکی پای کوبد شکن بر شکن.
فردوسی ( شاهنامه ج 4 ص 1879 ).
آنکه گوید های و هوی و پای کوبد هرزمان آن بحق دیوانگی باشد مخوان آنرا طرب.
ناصرخسرو.
بیندیش از آن خر که بر چوب منبرهمی پای کوبد به الحان قاری.
ناصرخسرو.
آن یکی برجهد چو بوزنگان پای کوبد بنغمه طنبور.
ناصرخسرو.