پای چیزی را خوردن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
به سبب انجام کار ناشایست یا نسنجیده ای زیان یا صدمه دیدن / مجازات شدن
مثال:
- صدبار به تو گفتم دست از این کارها بردار، پایش را می خوری.
- او آدم خوش قلبی است و به همه اعتماد می کند، اما می ترسم پای سادگیش را بخورد.
پیشنهاد کاربران
پای چیزی را خوردن : [عامیانه، کنایه ] تاوان کاری را پس دادن.
چوب چیزی را خوردن
به سبب چیزی آسیب یا زیان دیدن
مثال:
- او در واقع چوب بی دقتی خودش را می خورد.
- اگر تحصیلت را جدی نگیری، تا آخر عمر چوبش را خواهی خورد.
به سبب چیزی آسیب یا زیان دیدن
مثال:
- او در واقع چوب بی دقتی خودش را می خورد.
- اگر تحصیلت را جدی نگیری، تا آخر عمر چوبش را خواهی خورد.