پای پش. [ پ َ ] ( اِ مرکب ) پرخان ( ؟ ) پای بود. ( لغت نامه اسدی ) ( اوبهی ). شرخاک. آواز پای : باز کرد از خواب زن را نرم و خوش گفت دزدانند و آمد پای پَش.رودکی.