پای رنج. [ رَ ] ( اِ مرکب ) پایمزد. حق القدم. زری که به اجرت قاصدان و شاعران و مطربان دهند که در مجلس مهمانی حاضر شوند. ( برهان ). انعام و زری که به قاصد یا میهمان داده شود. ( غیاث اللغات ). مقابل دسترنج. ( آنندراج ) : بفرمود شه تا رقیبان گنج کشند از پی میهمان پای رنج.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) پارنج پای مزد حق القدم
فرهنگ عمید
= پارنج
پیشنهاد کاربران
دستمزد حق زحمت بیایند و آن گنجدان بشکنند وزان گنج پا رنج خود برکنند مگر داد دولت مرا پای رنج که پایم فرو رفت ازینسان به گنج ✏ �نظامی�