پای خاکی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از سفر کردن و قدم رنجه فرمودن باشد. ( برهان ). روان شدن بسوی کسی. پیاده آمدن و قدم رنجه کردن. ( غیاث اللغات ) : فرستاده چو دید آن خشمناکی به رجعت پای خود را کردخاکی.نظامی.|| طلبکاری نمودن.( برهان ).