پای برنجن

لغت نامه دهخدا

پای برنجن. [ ب َ رَ ج َ ] ( اِ مرکب ) حِجل. ( دهار ). حِجِل. حَجل. خلخال. خَدَمه. ( منتهی الارب ). پای آورنجن. پاآورنجن. پااورنجن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) حلقه ای فلزی ( مخصوصا طلا و نقره ) که زنان در مچ پای اندازند خلخال .

فرهنگ عمید

حلقۀ فلزی از جنس طلا یا نقره که زنان به مچ پا می بندند، خلخال.

پیشنهاد کاربران

پای برنجن:آراسته که شاید از برنج ( برنز ) ساخته اند برای پا.

بپرس