پای اورنجن

لغت نامه دهخدا

( پای آورنجن ) پای آورنجن. [ رَ ج َ ] ( اِ مرکب ) خلخال. ( السامی ). پاآورنجن. پااورنجن :... غنده را پای باید سپس پای آورنجن. پای آورنجن عاجین ؛ وقف.

فرهنگ فارسی

( اسم ) حلقه ای فلزی ( مخصوصا طلا و نقره ) که زنان در مچ پای اندازند خلخال .

پیشنهاد کاربران

بپرس