مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.
سنائی.
طرب زآنگونه بر شاه اشتلم کردکه پای افزار جست و پای گم کرد.
امیرخسرو دهلوی.
|| چوبی به اندام نعلین که جولاهگان و بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. ( برهان ). پای اوژاره. پاافشار. لوح پا .