پاگانل

لغت نامه دهخدا

پاگانل. [ ن ِ ] ( اِخ ) ( پیِر... ) سائس و نویسنده فرانسوی.مولد او در ویلنوسورلو بسال 1745م./ 1157 هَ. ق. ووفات در سنه 1826م.1241/ هَ. ق. در لیِژ. وی نخست رتبه استادی داشت و سپس به مرتبه کشیشی ناحیه رسید و آنگاه از ناحیه لو و گارُن در مجلس مقنّنه و بعد در سال 1792م.1206/ هَ. ق. در مجلس کنوانسیون بنمایندگی انتخاب شد و پس از آن ازدواج کرد و منشی کل وزارت خارجه گردید و ببعض مقامات دیگر نیز نائل آمد و در سال 1816م./ 1231 هَ. ق. او را تبعید کردند. اثر معروف وی رساله تاریخی و انتقادی در باب انقلاب کبیر فرانسه است که بسال 1810م.1224/ هَ. ق. تألیف کرد و همچنین از او یادداشتهای مختلفی در دست است.

پاگانل. [ ن ِ ] ( اِخ ) ( کامیل - پیِر - آلکسیس... ) پسر پیِر پاگانل. مولد بسال 1797م.1211/ هَ.ق. در پاریس و وفات در سنه 1859م.1275/ هَ. ق. به همان شهر. وی نخست وکیل دادگستری بود و سپس منصب قضا یافت و بعد رئیس دبیرخانه وزارت کشاورزی و بازرگانی شد ( 1840م. ) و از آن پس به مدیریت اداره کشاورزی رسید و از آثار معروف او: تاریخ فردریک کبیر ( 1830 )و رساله ای در باب تشکیلات سلطنتی ناپلئون ( 1836 ) و تاریخ ژزف دوم امپراطور آلمان ( 1843 ) و تاریخ اسکاندربرگ ( 1855 ) و غیره است.

پیشنهاد کاربران

بپرس