پاکوبان

لغت نامه دهخدا

پاکوبان. ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال پاکوفتن. رقص کنان. در حال رقص کردن :
چو در دستست رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم.
حافظ.

فرهنگ عمید

۱. رقص کنان.
۲. در حال پاکوفتن.

پیشنهاد کاربران

بپرس