پاکوبان. ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال پاکوفتن. رقص کنان. در حال رقص کردن : چو در دستست رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم.حافظ.