پاکوب


مترادف پاکوب: رقاص، پایکوب، دست افشان، پای خست، لگدکوب، لگدمال

لغت نامه دهخدا

پاکوب. ( ن مف مرکب ) کوفته شده بپای. || ( نف مرکب ) پای باز. رقاص.

فرهنگ فارسی

کوبیده شده درزیرپا، پامال، رقاص، کوبنده
۱-( اسم صفت ) پاکوبنده پای باز رقاص ۲-( اسم صفت ) کوفته شده بپای پاکوبیده پایمال .
کوفته شده پای رقاص

فرهنگ معین

۱ - (ص مر. ) رقاص . ۲ - (ص مف . ) کوفته شده ، له شده .

فرهنگ عمید

۱. کوبیده شده در زیر پا، پامال.
۲. (صفت فاعلی ) پاکوبنده، رقاص.
* پاکوب کردن: (مصدر متعدی ) چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس