پاکدست. [ دَ ] ( ص مرکب )درستکار. با صحّت عمل. مقابل ناپاکدست : نبیره جهاندار هوشنگ هست همان راد و بینادل و پاکدست.فردوسی.گشاده زبان و دل و پاکدست پرستنده شاه و یزدان پرست.فردوسی.سر بسر دعویست مرد امر و معنی دار کوتیزبینی پاکدستی رهبری غمخوار کو.سنائی.