پاک سازی

/pAksAzi/

مترادف پاک سازی: اخراج، پالایش، تصفیه، ازاله، تنقیه، زدایش، تخلیه، تطهیر، تنظیف، نظافت، تزکیه

معنی انگلیسی:
detergent, cleanup, clearance, purgation, purge, catharsis

فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - پاک کردن جایی . ۲ - مجازاً: بیرون کردن یا بازنشسته کردن کارمند یا عضوی از یک موسسه .

فرهنگستان زبان و ادب

{cleaning} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] بخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحمِ نهال های جنگلی در مرحلۀ خال که سبب تقویت نهال ها می شود متـ . پاک کردن 3
{mopping up} [علوم نظامی] در هم شکستن آخرین مقاومت های دشمن در منطقه ای که محاصره یا جدا شده است یا دیگر یگان ها بدون از میان برداشتن همۀ مقاومت های فعال دشمن از آن عبور کرده اند
{purging} [شیمی، مهندسی بسپار] جانشین کردن ماده ای به جای مادۀ درون یک محفظه به نحوی که محفظه عاری از مادۀ اولیه شود، {clearance, CL, drug clearance} [علوم دارویی] پالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندام هایی مانند کبد و کلیه

واژه نامه بختیاریکا

ریشه درار
شِنگ کِردِن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

{clearance, CL, drug clearance} [علوم دارویی] پالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندام هایی مانند کبد و کلیه

مترادف ها

purgation (اسم)
برائت، تصفیه، تطهیر، روان پاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش

expunction (اسم)
حک، تراشیدگی، پاک سازی، محو سازی

purging (اسم)
پاک سازی

پیشنهاد کاربران

مترادف = تمیز ، پاکیزه
معنی =تمیز کردن ، نظافت کردن

بپرس