پاپوش. ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کفش. پای افزار. پاافزار. پوزار. پااوزار. نعل. حِذاء : به اقتضای زمان کار خویشتن بگذار که سعی بیهده پاپوش میدرد، «مثل است ».
سلیم.
- پاپوش برای شیطان دوختن ؛ سخت گربز بودن. - پاپوش برای کسی دوختن ؛ او را بزحمت و رنج و تعب وزیان و خسارتی دچار کردن. به حیله او را گناهکار یامدیون کردن.
فرهنگ فارسی
کفش، پاافزار، کنایه:ازتوطئه وپرونده سازی کردن ( اسم ) ۱ - کفش پا افزار ( مطلقا ) . ۲-( خصوصا ) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند ۳ - عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند . کفش پای افزار
فرهنگ معین
(اِمر. ) ۱ - کفش ، پای افزار. ۲ - مجازاً گرفتاری ، دردِسر. ، ~ درست کردن برای کسی کنایه از: برای کسی ایجاد دردسر کردن . ، ~دوختن برای کسی کنایه از: توطئه کردن برای کسی .
فرهنگ عمید
۱. = پاافزار ۲. آنچه پا را بپوشاند. * پاپوش دوختن: [عامیانه، مجاز] توطئه و پرونده سازی کردن برای کسی.
واژه نامه بختیاریکا
پا پیجن
دانشنامه عمومی
پاپوش (مجارستان). پاپوش ( به مجاری: Papos ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه ماته سالکا واقع شده است. [ ۱] پاپوش ۱۰٫۶۷ کیلومتر مربع مساحت و ۸۲۹ نفر جمعیت دارد.