پاپتی
/pApati/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
در تداول عامیانه پابرهنه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] لات.
۳. [مجاز] بی چیز.
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
ضرب المثل لری
پا پتی بیتره تا پَلا تنگِ
پای یرهنه بهتر از کفش تنگ است
پا پتی بیتره تا پَلا تنگِ
پای یرهنه بهتر از کفش تنگ است
درود کاربر Roxana
هر وامی که می گیری، باید پس هم بدی! ( بده بستون )
پس وام گرفتن یعنی: به هم دیگه قرض دادن و پس گرفتن
پس هر دو، هم پارسی هم انگلیسی چون از یک خانواده ( هندو اروپایی ) هستند به هم دیگه واژه دادند!
... [مشاهده متن کامل]
( ( خواهش می کنم پژوهش های روان شاد استاد "کورش صفوی" که بیشترش درباره معناشناسی و تاریخ زبان شناسی هست را بخوانید، سپاسگزارم ) )
.
همچنین ما واژه ای در پارسی داریم که درسته مرکّب اتباعی هست و بخش دومش از دیدگاه برخی معنا نداشته باشه ولی بسیار همسان است با این واژه poor انگلیسی:
پاره پوره: آش و لاش، متلاشی، له و لورده -
کهنه، پوسیده، ژنده، فرسوده، رَمیم، اِسقاطی -
خراب، داغون، زِوار ( زِهوار ) در رفته، بدرد نخور، فکسنی، زپرتی، زیقی!
.
همچنین واژه پَئیتی اوستایی با واژه poor انگلیسی که هر دو به معنای بی چیز و نداری هست هم معنا هست!
پس درسته puper از poor گرفته شده ولی ساخت واژه اش بسیار به پاپتی همسان ( شبیه ) هست!
.
من برپایه آموزه ای ( درسی ) که خوانده ام ( زبان های باستانی و زبان شناسی ) روشنگری می کنم و این دیدگاه را داده ام و نگرش من هست که این واژه از پاپتی پارسی وام گرفته شده است ولی از نظر زبان شناسی همون چیزی که شما گفتین درست هست!
puper از همون واژه انگلیسی poor گرفته شده است!
هر وامی که می گیری، باید پس هم بدی! ( بده بستون )
پس وام گرفتن یعنی: به هم دیگه قرض دادن و پس گرفتن
پس هر دو، هم پارسی هم انگلیسی چون از یک خانواده ( هندو اروپایی ) هستند به هم دیگه واژه دادند!
... [مشاهده متن کامل]
( ( خواهش می کنم پژوهش های روان شاد استاد "کورش صفوی" که بیشترش درباره معناشناسی و تاریخ زبان شناسی هست را بخوانید، سپاسگزارم ) )
.
همچنین ما واژه ای در پارسی داریم که درسته مرکّب اتباعی هست و بخش دومش از دیدگاه برخی معنا نداشته باشه ولی بسیار همسان است با این واژه poor انگلیسی:
پاره پوره: آش و لاش، متلاشی، له و لورده -
کهنه، پوسیده، ژنده، فرسوده، رَمیم، اِسقاطی -
خراب، داغون، زِوار ( زِهوار ) در رفته، بدرد نخور، فکسنی، زپرتی، زیقی!
.
همچنین واژه پَئیتی اوستایی با واژه poor انگلیسی که هر دو به معنای بی چیز و نداری هست هم معنا هست!
پس درسته puper از poor گرفته شده ولی ساخت واژه اش بسیار به پاپتی همسان ( شبیه ) هست!
.
من برپایه آموزه ای ( درسی ) که خوانده ام ( زبان های باستانی و زبان شناسی ) روشنگری می کنم و این دیدگاه را داده ام و نگرش من هست که این واژه از پاپتی پارسی وام گرفته شده است ولی از نظر زبان شناسی همون چیزی که شما گفتین درست هست!
puper از همون واژه انگلیسی poor گرفته شده است!
کاربر مجتبی عیوض صحرا
در توضیح دیکشنری لانگمن و مریام وبستر آمده، این واژه لاتین است، مربوط به قرن 14 و 15 میلادی و از poor می آید. صرف شباهت واژه ها نمی توان آنها را به هم ربط داد، ریشه شناسی واژه ها دانش خود را میطلبد.
در توضیح دیکشنری لانگمن و مریام وبستر آمده، این واژه لاتین است، مربوط به قرن 14 و 15 میلادی و از poor می آید. صرف شباهت واژه ها نمی توان آنها را به هم ربط داد، ریشه شناسی واژه ها دانش خود را میطلبد.
[گویش اراکی]
پا برهنه ( یعنی دمپایی یا کفش نداشته باشی )
پا برهنه ( یعنی دمپایی یا کفش نداشته باشی )
پاپتی یعنی خراب گشنه تشنه بی خانواده بی همه چیز
پتی به معنی لخت و برهنه می باشد پاپتی فردی می باشد که کفش دمپایی وپاپوش ندارد وپایش لخت است کلمه پتیاره نیز از این کلمه گرفته شده است و به کسی می گویند که بدنش را لخت نموده ودر اختیار دیگران و یا به معرض نمایش می گذارد ، در زبان لری هم پتی وهم پتیاره استفاده می شود
پتی یعنی لخت، برهنه وپاپتی کسی است که کفش دمپایی وچیزی به پا ندارد وپایش لخت است پتیاره نیز از پت وپتی گرفته شده است وبه کسی گویند که خود را لخت میکند وبدنش را در اختیار کسی می گذارد
پا پتی:پا برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترکی " آیاق یالین " گفته می شود .
( ( یک توسری سنگین و چند تا کشیده دوباره او را رو زمین پرت کرد. چهره اش با درد گریه آلودی باز و بسته میشد. چهره اش زور میزد. سیزده سال داشت وپاهایش پتی بود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
( ( یک توسری سنگین و چند تا کشیده دوباره او را رو زمین پرت کرد. چهره اش با درد گریه آلودی باز و بسته میشد. چهره اش زور میزد. سیزده سال داشت وپاهایش پتی بود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
پت یا پتی یا پته به چم پختن یا عرض ( نمایان ) می باشد
در پتو به مانای بسیار پخته شده یا نمایان شده = وسیله ای برای پختن و گرم شدن
در لوبیا پته یعنی لوبیایی که در اثر پخته شدن بسیار ( عرض=له ) نمایان شود
... [مشاهده متن کامل]
پتیار = پتی اره = اراستگی با پتی = نمایان آراستن = خود را لخت اراستن = کنایه از با پوشش کم آراستن = یا زشتی عمل
پاپتی = پا نمایان = کنایه از پا برهنه
در زبان مازندرانی همچنان به پختن بپتن گفته می شود پس پت یعنی پخت و پخت هم یعنی نمایان شده و آشکار
پته طرف رو رو کردم = آنچه که نمایان بود را به زبان آوردم = آبروبری
در پتو به مانای بسیار پخته شده یا نمایان شده = وسیله ای برای پختن و گرم شدن
در لوبیا پته یعنی لوبیایی که در اثر پخته شدن بسیار ( عرض=له ) نمایان شود
... [مشاهده متن کامل]
پتیار = پتی اره = اراستگی با پتی = نمایان آراستن = خود را لخت اراستن = کنایه از با پوشش کم آراستن = یا زشتی عمل
پاپتی = پا نمایان = کنایه از پا برهنه
در زبان مازندرانی همچنان به پختن بپتن گفته می شود پس پت یعنی پخت و پخت هم یعنی نمایان شده و آشکار
پته طرف رو رو کردم = آنچه که نمایان بود را به زبان آوردم = آبروبری
پاپتی یعنی حقیر و پست
در گویش ملایری و شهرهای اطراف ( پتی ) به معنی خالی است و ( پوت ) که بعدا به ( پیت ) که باید همان پوک باشد هم برگردانده شده نیز به همین معنی است. و ( پوت پتی ) یا ( پیت پتی ) یعنی خالی خالی. به نظر میرسد
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
لغت بسیار قدیمی باشد، چرا که در گویشهای زیادی وجود دارد. دست پتی به معنی تنگدستی، پاپتی به معنی پابرهنه، سَرِ پتی به معنی بدون روسری، لخت پتی به معنی بدون لباس نیز در گویش ملایری رواج دارد.
پاپَتی -
این واژه فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است!
پَت: پَئیتی ( paiti ) -
بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، بازگشت، بازآیی، جلوگیری، واداشتن
مانند: پَتت، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه )
... [مشاهده متن کامل]
معنی: پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل! و. . .
این واژه فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است!
پَت: پَئیتی ( paiti ) -
بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، بازگشت، بازآیی، جلوگیری، واداشتن
مانند: پَتت، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه )
... [مشاهده متن کامل]
معنی: پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل! و. . .
پابرهنه ، بی کفش، پاپتی، بی چیز، بی نوا، تهیدست، ندار، یک لاقبا، بی سروپا، پست، تهیدست. مفلس، احفاء؛�پابرهنه�گردانیدن، انسان حقیر، پست، ذلیل، خوار ، کوچک، آشغال، بی ارزش فرومایه ، بی حیا ، فقیر و بی چیز ، نهایت تنگدستی
�پا، بی کفش، پاپتی، بی چیز، بی نوا، تهیدست، ندار، یک لاقبا، بی سروپا، پست، تهیدست. مفلس، احفاء؛�پابرهنه�گردانیدن، انسان حقیر، پست، ذلیل، خوار ، کوچک، آشغال، بی ارزش فرومایه ، بی حیا ، فقیر و بی چیز ، نهایت تنگدستی
انسان حقیر، پست، ذلیل، خوار ، کوچک آشغال، بی ارزش فرومایه ، بی حیا ، فقیر و بی چیز ، نهایت تنگدستی ،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)