پاوند

لغت نامه دهخدا

پاوند. [ وَ ] ( اِ مرکب ) بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. ( برهان ). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه لغتی در آن. ( رشیدی ). پابند. کند. کنده. زنجیر. زاولانه : ایزد ما را و شما را نگاهدارد از غلها و باوندهای جهل و نادانی. ( کشف اِ ) :
عدو را از تو بهره غل و پاوند
ولی را از تو بهره تاج و پرگر.
دقیقی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بندی که برپای گناهکار و مجرم نهند پابند کند کنده .

فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) بندی که بر پای گنهکار و مجرم نهند.

فرهنگ عمید

= پابند

گویش مازنی

/paa vand/ پای بند - منطقه ای در بهشهر

مترادف ها

pound (اسم)
ضربت، اغل، پاوند، لیره، استخر یا حوض اب، واحد مسکوک طلای انگلیسی، اغل حیوانات گمشده و ضاله

پیشنهاد کاربران

be loaded with fetters
in fetters
لقمهٔ آهن کشیدن. [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ هََ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از زنجیر بر پای داشتن. ( برهان ) . کنایه از زنجیر بر پا بودن. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 341 ) .
پوند: یکای پول ، پاوند: یکای وزن در سیستم اینچ
نام تحت اللفظی روستایی در هزارجریب بهشهر که رسما پابند میباشد اما تلفظ میشود پاوند. این طایفه بزرگ شامل چند خاندان بزرگ از جمله جباری ، شعبانی ، اسدی و. . . میباشد که در شهر های گرگان ، بهشهر ، نکا ، گلوگاه ، کردکوی و در اکثر نقاط شرق مازندران و غرب گلستان ساکن هستند.

بپرس