پانورامیک
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_panoramize به معنایِ گرداندن یا گستردنِ نما یا ظرفیتِ چیزی برای داشتنِ پهنه ای وسیع تر از آن، شرحِ جامع از چیزی تهیه کردن، و جُزین
ا↙️
#پهنماستن ( pah. na. m�. st. an )
... [مشاهده متن کامل]
یا:
#پهنماییدن ( pah. na. m�y. id. an ) � 👈�پَه ( ستاکِ برساخته از ریشٔ نیاایرانیِ - paθana به معنای �پهن، عریض، گسترده� ) نمای ( ستاکِ حال از فعلِ �نمودن� ) - - یدن ( نشانه ٔ مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺نکته:
ستاکِ حالِ پَهنَماستن می شود: پَهنَمای . ( بسنجید با: ویراستن —> ویرای . )
▪️مثال:
او پیش از گرفتنِ عکس آن را پَهنَماست تا تصویرِ کامل تری از آن بیابانِ درندشت داشته باشند.
🔺 توجه:
🔹� #panoramization
🔹� #پهنمایش ( pah. na. m�y. eš )
یا: #پهنماست
▪️مثال:
آن دوربین برای پَهنَماستِ عکس ها کارآمد نبود و آن ها باید دوربینِ دیگری می خریدند.
🔸� #panorama
🔸� #پهنما ( pahn. ( n ) a. m� )
� یا:�� #نماگرد ( نَما گَرد ( از فعلِ �گردیدن� ) )
� یا:�� #سراسرنما ( فرهنگستان )
▪️مثال:
۱ - یک پَهنَما ( سراسرنما ) از مریخ گرفته بودند و آن را را �برترین عکسِ علمی� نام نهاده بودند.
۲ - از فرازِ این هتل می توانید یک پَهنَمایِ ( نماگردِ ) شگفت انگیز از شهر ببینید و لذت ببرید.
🔹� #panoramic ( al )
🔹� #پهنمایا
� یا:�� #پهنمایین
یا: #پهنمایشی
یا: #نماگردشی
▪️مثال:
۱ - چشم اندازهایِ پهنَمایینِ پیرامونِ شهر چنان جذاب بودند که آن ها تصمیم گرفتند سه روزِ دیگر نیز آن جا بمانند.
۲ - او از یک دوربینِ پَهنَمایشی استفاده می کرد تا بتواند همهٔ آداژهای ( اِفکت های ) نورِ کم را نیز بگیرد.
🔺نکته:
برای دیدنِ ساخت واژه و ریشه شناسیِ آداژ بروید: اینجا .
.
🔸 #panoramically
🔸 #پهنمایانه
▪️مثال:
۱ - پَهنَمایانه ( در نگاهی وسیع و جامع، ) تاریخِ شهر تاریخِ ویرانی و نیستی بود.
۲ - سرباز از فرازِ برج نگاه خویش را پَهنَمایانه ( گسترده وار و چرخش کنان ) بر دشتِ بیکران انداخته بود.
🔹 #panoramist
🔹 #پهنماستار
یا: #پهنماگر
یا: #پهنماکار
☑️ هم ریشه های دیگرِ جزءِ نخستِ #پهنماستن ، #پهنمایش و #پهنما در زبان های ایرانی و هندی ایرانی اروپاییِ غیرِایرانی:
اوستایی� 👈� گسترده، پهن� ➖� paθana
فارسی میانه� 👈� پهن� ➖� pahan
ایرانی باستان� 👈� پهن، گسترده� ➖� paθana
پارتی� 👈� پهن� ➖� phn
سغدی� 👈� پهن، فراخ� ➖� pδn�y
فارسی� 👈� پهن، پت وپهن، پهنا، پَرپَهَن
پشتو� 👈� پهن� ➖� plan
بلوچی� 👈� پهن� ➖� patan
آسی� 👈� پهن، گسترده� ➖� f�tan
اُرموری� 👈� پهن ➖� pan
کاشانی� 👈� پهن� ➖� pēn
کردی� 👈� پهن� ➖� pan
گزی� 👈� پهن� ➖� pānd
هندی 👈 برگ ➖ patta
پنجابی 👈 برگ ➖ patā
بنگالی 👈 برگ ➖ pātā
یونانی 👈 گلبرگ، برگ ➖ πέταλο
لاتینی� 👈� پهن شدن، گسترش یافتن� ➖� patēre
انگلیسی کهن 👈 آغوشِ باز ➖ f��m
پورواهندواروپایی� 👈� گستردن� ➖� - pet
🔺نکته:
فعل هایی دیگر که از ریشهٔ جزءِ نخستِ این فعل نپاشته شده اند:
ordinate, platform, patent , page, pallet, desk
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی
نوواژه برای جایگزینیِ #to_panoramize به معنایِ گرداندن یا گستردنِ نما یا ظرفیتِ چیزی برای داشتنِ پهنه ای وسیع تر از آن، شرحِ جامع از چیزی تهیه کردن، و جُزین
ا↙️
#پهنماستن ( pah. na. m�. st. an )
... [مشاهده متن کامل]
یا:
#پهنماییدن ( pah. na. m�y. id. an ) � 👈�پَه ( ستاکِ برساخته از ریشٔ نیاایرانیِ - paθana به معنای �پهن، عریض، گسترده� ) نمای ( ستاکِ حال از فعلِ �نمودن� ) - - یدن ( نشانه ٔ مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺نکته:
ستاکِ حالِ پَهنَماستن می شود: پَهنَمای . ( بسنجید با: ویراستن —> ویرای . )
▪️مثال:
او پیش از گرفتنِ عکس آن را پَهنَماست تا تصویرِ کامل تری از آن بیابانِ درندشت داشته باشند.
🔺 توجه:
🔹� #پهنمایش ( pah. na. m�y. eš )
یا: #پهنماست
▪️مثال:
آن دوربین برای پَهنَماستِ عکس ها کارآمد نبود و آن ها باید دوربینِ دیگری می خریدند.
🔸� #پهنما ( pahn. ( n ) a. m� )
� یا:�� #نماگرد ( نَما گَرد ( از فعلِ �گردیدن� ) )
� یا:�� #سراسرنما ( فرهنگستان )
▪️مثال:
۱ - یک پَهنَما ( سراسرنما ) از مریخ گرفته بودند و آن را را �برترین عکسِ علمی� نام نهاده بودند.
۲ - از فرازِ این هتل می توانید یک پَهنَمایِ ( نماگردِ ) شگفت انگیز از شهر ببینید و لذت ببرید.
🔹� #پهنمایا
� یا:�� #پهنمایین
یا: #پهنمایشی
یا: #نماگردشی
▪️مثال:
۱ - چشم اندازهایِ پهنَمایینِ پیرامونِ شهر چنان جذاب بودند که آن ها تصمیم گرفتند سه روزِ دیگر نیز آن جا بمانند.
۲ - او از یک دوربینِ پَهنَمایشی استفاده می کرد تا بتواند همهٔ آداژهای ( اِفکت های ) نورِ کم را نیز بگیرد.
🔺نکته:
برای دیدنِ ساخت واژه و ریشه شناسیِ آداژ بروید: اینجا .
.
🔸 #پهنمایانه
▪️مثال:
۱ - پَهنَمایانه ( در نگاهی وسیع و جامع، ) تاریخِ شهر تاریخِ ویرانی و نیستی بود.
۲ - سرباز از فرازِ برج نگاه خویش را پَهنَمایانه ( گسترده وار و چرخش کنان ) بر دشتِ بیکران انداخته بود.
🔹 #پهنماستار
یا: #پهنماگر
یا: #پهنماکار
☑️ هم ریشه های دیگرِ جزءِ نخستِ #پهنماستن ، #پهنمایش و #پهنما در زبان های ایرانی و هندی ایرانی اروپاییِ غیرِایرانی:
اوستایی� 👈� گسترده، پهن� ➖� paθana
فارسی میانه� 👈� پهن� ➖� pahan
ایرانی باستان� 👈� پهن، گسترده� ➖� paθana
پارتی� 👈� پهن� ➖� phn
سغدی� 👈� پهن، فراخ� ➖� pδn�y
فارسی� 👈� پهن، پت وپهن، پهنا، پَرپَهَن
پشتو� 👈� پهن� ➖� plan
بلوچی� 👈� پهن� ➖� patan
آسی� 👈� پهن، گسترده� ➖� f�tan
اُرموری� 👈� پهن ➖� pan
کاشانی� 👈� پهن� ➖� pēn
کردی� 👈� پهن� ➖� pan
گزی� 👈� پهن� ➖� pānd
هندی 👈 برگ ➖ patta
پنجابی 👈 برگ ➖ patā
بنگالی 👈 برگ ➖ pātā
یونانی 👈 گلبرگ، برگ ➖ πέταλο
لاتینی� 👈� پهن شدن، گسترش یافتن� ➖� patēre
انگلیسی کهن 👈 آغوشِ باز ➖ f��m
پورواهندواروپایی� 👈� گستردن� ➖� - pet
🔺نکته:
فعل هایی دیگر که از ریشهٔ جزءِ نخستِ این فعل نپاشته شده اند:
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی
سراسرنمایی/
سراسرنما = پانوراما
سراسرنما = پانوراما