پالیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه. زر پالیده ؛ زر خلاص. || افزوده. ( برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده. || جستجو کرده. تفحص کرده. ( برهان ).
{raffinate, good oil} [مهندسى شیمى] در فرایند پالایش با حلاّل، آن بخش از مخلوط مایعِ آموده (treated ) که نامحلول باقی می ماند و با حلاّل جدا نمی شود