بهشت آئین سرائی را بپرداخت
ز هرگونه در او تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین پالکانه.
رودکی یا ابوالمثل.
برآستانه وحدت سقیم خوشتر دل بپالکانه جنت عقیم به جوزا.
خاقانی.
ترسم ز پالکانه دیده فروجهداین چند قطره خون که محل وفای تست.
کمال اسماعیل.
مشبّکات رواق سپهر پیروزه ز پالکانه ایوان تست پنجره ای.
خواجه شمس الدین محمد ورکانی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| غرفه. ( رشیدی ). ستاوند. || بام بلند :
از برون تابخانه ٔطبع یابی نزهتم
وز ورای پالکانه چرخ بینی منظرم.
خاقانی.
|| شروع در درو کردن غله. || پاسنگ ترازو.