پالدم

لغت نامه دهخدا

پالدم. [ دُ ] ( اِ مرکب ) پاردم. قوشقون ( ترکی ). قشقون. قشقن. گوزبان :
ابروان چون پالدم زیر آمده
چشم را نم آمده تاری شده.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پاردم

فرهنگ عمید

= پاردم

پیشنهاد کاربران

پالدم =pal dom
این کلمه به معنای تسمه و ریسمان محکمی که که از زیر شکم اسب و الاغ و . . . . . عبور می کرد وپالان الاغ و زین اسب را محکم می کرد . وباآن زین و پالان را می بستند .
وبه این دلیل به آن پال دم می گفتند .
پال دُم _پای دَم
تسمه محکم کردن زین اسب که از زیر دم حیوان رد میشود
پشت او خم گشت همچون پشت خم
ابروان بر چشم همچون پالدم
✏ �مولوی�
ریسمانی که به زین برای محکم کردن میبندند

بپرس