پالاییدن
لغت نامه دهخدا
|| زیاده کردن و زیاده شدن. ( برهان ). افزودن و زیاده کردن. ( شعوری ).
فرهنگ فارسی
( پالاییدپالاید خواهد پالاییدبپالای پالاینده پالاییده پالایش ) ۱- ( مصدر ) صافی کردن پالودن پالیدن . ۲- بیختن . ۳- ( مصدر ) تراویدن ترابیدن. ۴- دفع شدن.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بیختن.
۳. مصدر لازم ) تراویدن: چو نم دار جامه که بدهیش تاب / بیفشاریش زو بپالاید آب (اسدی: ۱۴۰ ).
مترادف ها
تصفیه کردن، تصحیح کردن، تهذیب کردن، پالودن، خالص کردن، پالاییدن
پیشنهاد کاربران
منبع. کتاب فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید