|| صافی کننده. بیزنده. ( غیاث اللغات ) :
گهی از نرگست خوناب پالای
گهی بیخواب و گه مهتاب پیمای.
عطار.
ترکیب ها:- ترشی پالای . خون پالای. سماق پالای. رجوع به همین مدخلها شود.
|| ( فعل امر ) امر از پالاییدن یعنی صافی کن :
ز آنکه پالوده سر کویست
امتحانش کن و فروپالای.
انوری.