پافزار

لغت نامه دهخدا

پافزار. [ ف ِ ] ( اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش :
دست انعام بر سرش میدار
ورنه ترتیب پافزار کند.
کمال الدین اسماعیل.
چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله
ربع مسکون چیست در پای تو گرد پافزار.
امیرخسرو.
و رجوع به پاافزار شود.

فرهنگ عمید

= پاافزار

پیشنهاد کاربران

بپرس