پاشکو

لغت نامه دهخدا

پاشکو. [ ش ِ ] ( اِخ ) دُنا ماریا. زن دن ژوان پادیلا، آنگاه که شارل کن شوهر او را مغلوب و مقتول ساخت این زن در برابر عساکر شارل کن مقاومتی مردانه کرد و ازین رو بشجاعت مشهور شد و آنگاه که در محاصره افتاد بگریخت و بمملکت پرتقال رفت و پس از مدتی توقف هم در آنجا وفات یافت.

پاشکو. [ ش ِ ] ( اِخ ) فرانسوا. رجوع به پاچک ُ شود.

فرهنگ فارسی

زن دن ژوان پادیلا

پیشنهاد کاربران

بپرس