پاشنه خیز کردن

لغت نامه دهخدا

پاشنه خیز کردن.[ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ( پاشنه خیز کردن اسپ ) با زخم پاشنه یا مهمیز برانگیختن او را :
دل روشن راد را تیز کرد
مر آن باره را پاشنه خیز کرد.
فردوسی.
بکین پاشنه خیز کرده سمند
بَر قلب شد با کمان و کمند.
اسدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پاشنه خیز کردن اسب . بر انگیختن و تحریک اسب با زخم پاشنه یا مهمیز.
پاشنه خیز کردان اسب با زخم پاشنه یا مهمیز برانگیختن او را

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) مهمیز زدن و اسب را برانگیختن .

پیشنهاد کاربران

بپرس