پاشنه خیز کردن.[ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ( پاشنه خیز کردن اسپ ) با زخم پاشنه یا مهمیز برانگیختن او را : دل روشن راد را تیز کرد مر آن باره را پاشنه خیز کرد.
فردوسی.
بکین پاشنه خیز کرده سمند بَر قلب شد با کمان و کمند.
اسدی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پاشنه خیز کردن اسب . بر انگیختن و تحریک اسب با زخم پاشنه یا مهمیز. پاشنه خیز کردان اسب با زخم پاشنه یا مهمیز برانگیختن او را
فرهنگ معین
( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) مهمیز زدن و اسب را برانگیختن .