پاشدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- برخاستن : باو نگفته از آنجا پاشو اینجا بنشین . ۲- پاشدن از خانه ای (منزلی ). تخلیه کردن آن و سکونت در خان. دیگر .

پیشنهاد کاربران

پا شدن ؛ برخاستن.
پاشدن: برخاستن ، از زمین بلند شدن ، به پا خاستن
( ( آنوقت پا شد پیراهنش را تکانی داد و بردش و آنطرف سایه ی کُنار آفتابش کرد . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
برخواستن

بپرس