پاشدن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پا شدن ؛ برخاستن.
پاشدن: برخاستن ، از زمین بلند شدن ، به پا خاستن
( ( آنوقت پا شد پیراهنش را تکانی داد و بردش و آنطرف سایه ی کُنار آفتابش کرد . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
( ( آنوقت پا شد پیراهنش را تکانی داد و بردش و آنطرف سایه ی کُنار آفتابش کرد . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
برخواستن