پاسخ

/pAsox/

مترادف پاسخ: پتواز، جواب، اجابت، استجابت، انعکاس، بازتاب، لبیک، اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات

متضاد پاسخ: پرسش، سؤال

معنی انگلیسی:
answer, replication, reply, response

لغت نامه دهخدا

پاسخ. [ س ُ ] ( اِ مرکب ) ( از: پات ، ضد. مقابل. و سخون ، گفتار. ) جواب. مقابل پرسش. مقابل سؤال :
زش از او پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری [ ظ: پیدائی ] میان مردمان.
رودکی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ).
آهواز دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه بدانش باز داد.
رودکی.
پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من
همت خوهل پاسخ دهد پیرزن.
بوشکور.
ببردند پاسخ بنزدیک شاه
برآشفت شیروی از آن بیگناه.
فردوسی.
دلش گشت پر آتش و سر ز باد
بگرسیوز از خشم پاسخ نداد.
فردوسی.
بدادنش آن نامه شهریار
بپاسخ نوشته زریر سوار.
فردوسی.
چنین داد پاسخ سیاوش که شاه
مرا داد فرمان و تخت و کلاه.
فردوسی.
نشستم بره بر که تا پاسخم
بیارد مگر اختر فرّخم.
فردوسی.
برادر چو آواز خواهر شنید
ز گفتار و پاسخ فروآرمید.
فردوسی.
سخن هرچه گوئی توپاسخ دهم
ترا اندرین رای فرّخ نهم.
فردوسی.
ورا پهلوان هیچ پاسخ نداد
دژم گشت و سر سوی ایوان نهاد.
فردوسی.
همه یکسر از جای برخاستیم
زبان را بپاسخ بیاراستیم.
فردوسی.
بدو گفت خسرو ز کردار بد
چه داری بیاور ز گفتار بد
چنین داد پاسخ که از کار بد
نیاسایم و نیست با من خرد.
فردوسی.
درود فریدون فرخ دهم
سخن هرچه پرسند پاسخ دهم.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که او رابدام
نیارد مگر مردم زشت نام.
فردوسی.
چو بشنید گریان برفت استوار
بیاورد پاسخ بر شهریار.
فردوسی.
چو یکماه شد نامه پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت.
فردوسی.
چنین داد پاسخ [ رستم فرخزاد ] که او را بگوی
نه تو شهریاری نه دیهیم جوی.
فردوسی ( شاهنامه ج 5 ص 2567 )
چنین دادپاسخ [ شیرین ] که نزد تو من
نیایم مگر با یکی انجمن
که باشندنزد تو دانندگان
جهاندیده و نیز خوانندگان.
فردوسی.
چنین داد پاسخ بدیشان که من [ کاوس ]
نبینم کسی را از این انجمن
که دارد پی و تاب افراسیاب
مرا رفت باید چو کشتی برآب.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جواب، مقابل پرسش
( اسم ) ۱- جواب مقابل سوئ ال پرسش . ۲- فرمان برداری اجابت امر. ۳- پذیرفتگی دعا بر آمدن حاجت درگیری استجابت . ۴- عوض جزا مکافات پاداش پاداشن ثواب اجر مزد . ۵- تعبیر خواب گزارش رویا . یا در پاسخ آمدن صدا . منعکس شدن صدا.
جواب مقابل پرسش

فرهنگ معین

(سُ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - جواب . مق . سؤال . ۲ - اطاعت . ۳ - پذیرفتگی . ۴ - کیفر، مکافات . ۵ - عوض ، پاداش . ۶ - تعبیر خواب ، گزارش رویا.

فرهنگ عمید

جواب.

فرهنگستان زبان و ادب

{response} [روان شناسی] هر نوع واکنش به محرک اعم از غددی یا عضلانی یا عصبی

دانشنامه عمومی

پاسخ (فیلم ۱۹۸۳). پاسخ ( به هندی: Pukar ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی رامش بهل است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، زینت امان، راندهیر کاپور، تیان آمبانی، پریم چوپرا، شارات ساکسنا ایفای نقش کرده اند.
عکس پاسخ (فیلم ۱۹۸۳)

پاسخ (فیلم ۲۰۰۰). پاسخ ( به هندی: Pukar ) یا تماس فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی راجکومار سانتوشی است. در این فیلم بازیگرانی همچون آنیل کاپور، مادهوری دیکشیت، نامراتا شیرودکار، دنی دنزونگپا، اوم پوری، کولبوشان کارباندا، شیواجی ساتام، فریده جلال، روهینی هاتانگادی، گیریش کارناد، آنجان سیرواستاو، موکش ریشی، یاشپال شارما، پرابو دوا ایفای نقش کرده اند.
عکس پاسخ (فیلم ۲۰۰۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پاسخ (response)
(یا: واکُنِش) هر گونه تغییر در جاندار، بر اثر تحریک. پاسخ ها انواع بسیار دارند که در برخی کل موجود زنده و در برخی فقط گروهی از یاخته ها و بافت ها وارد عمل می شوند. انقباض ماهیچه های جانور، حرکت برگ ها به سمت نور، و شروع زمستان خوابی در پستانداران کوچک در شروع زمستان نمونه هایی از پاسخ اند.

جدول کلمات

جواب

مترادف ها

response (اسم)
جوابگویی، پاسخ، واکنش

answer (اسم)
دفاع، پاسخ، جواب

replication (اسم)
دفاع، پاسخ، رونوشت، تکرار، انعکاس، پاسخگویی، تاشدگی

reply (اسم)
پاسخ، جواب، جواب کتبی یا شفاهی، دفاعیه

respond (اسم)
پاسخ

فارسی به عربی

اجابة , استجب , جواب ، اِرْتِکاس

پیشنهاد کاربران

پاسخ درآغاز " پات سخن" یا " پاد سخن" به معنای جواب سخن یا ضدسخن بوده که به مرور زمان حروف " ت" و " ن" از آن حذف شده و به گونه ی واژه ای روان درآمده است.
واژه پاسخ
معادل ابجد 663
تعداد حروف 4
تلفظ pāsox
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pāsax]
مختصات ( سُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی pAsox
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
قانون علت و معلول به ما می گوید هر پاسخی که اتفاق افتاده یا خواهد افتاد در پشتش یک علتی دارد که آن علت باعث آن پاسخ است.
واکنش ، عکس العمل ، جواب
یانیت در تورکی یعنی پاسخ
در تورکی یانیت ورمک یعنی جواب دادن
واکنش و پاسخ در ترکی یعنی یانیت لاماک
پاسخ = پادسخن
پاسخ در زبان پهلوی به دیسه "پسخو" کاربرد داشته است. در سهمان پانزدهم نسک اندرز آذرباد اسپندان این واژه به کار برده شده است. می توان گفت که پاسخ از ریشه پادسخن به چم چیزی که در برابر سخن گفته می شود آمده است.
پاسخ : جواب
پاسخ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پاسخ" می نویسد : ( ( پاسخ در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. می تواند بود که آن ریختی باشد بر آمده از پادْسخن ، به معنی آنچه در برابر سخن گفته می شود . ) )
( ( به دل گفتم:" این خواب را پاسخ است ؛
...
[مشاهده متن کامل]

که آواز او بر جهان فرّخ است . " ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 226. )
پاسخ درآغاز �پات سخن� یا �پاد سخن� به معنای جواب سخن یا ضدسخن بوده که به مرور زمان حروف �ت� و �ن� از آن حذف شده و به گونه ی واژه ای روان درآمده است.

بپرس